انديشه سياسي شيخ جعفر کاشف الغطاء


 

نويسنده:حسن آباديان ،زهرا منزه




 

چکيده
 

آشنايي بيشتر با انديشه سياسي عالمان دين و بررسي زندگي و مجاهدت هاي ايشان از وظايف اصلي محققان عصر حاضر است .دراين مقاله سعي شده است به اختصار انديشه سياسي شيخ جعفر کاشف الغطاء ،به ويژه درباره ولايت فقه تبيين شود .ايشان بر همين مبنا ،به فتحعلي شاه قاجار إذن جهاد داد و او را نائب خود کرد ،بنابراين ،ما ،در اين نوشتار در صدد هستيم تا پس از بيان شرح حال و مجاهدت هاي اين عالم عالي قدر در دوره قاجار ،انديشه سياسي وي را درباره نقش عالمان در حکومت ،با توجه به مصاديق عملي بررسي کنيم .
کليد واژه ها :شيخ جعفر کاشف الغطاء ،حکومت ،انديشه سياسي ،علما ،ولايت فقيه ،قاجاريه .

مقدمه
 

شيخ جعفرنجفي ،معروف به کاشف الغطاء در سال 1154ق در نجف اشرف چشم به جهان گشود و از همان اوان کودکي به تحصيل علوم ديني پرداخت و در آغاز ،مقدمات را نزد پدر خود ،شيخ خضر حلي فراگرفت .سپس از محضر بزرگاني مانند وحيد بهبهاني ،سيد مهدي بحرالعلوم ،شيخ محمد دورقي و سيد صادق فحام و ديگر اکابر وقت بهره برد.(1)مدرس تبريزي او را اينچنين توصيف مي کند :
وي به شيخ اکبر معروف و گاهي به شيخ نجفي موصوف ،نسب شريفش به مالک اشتر موصوف ،ازاکابرعلماي اماميه و اعاظم فقها و مجتهدين اثني عشريه ،علم الاعلام ،سيف الاسلام ،فقيه اهل بيت ،شيخ الفقهاءصاحب کشف الغطاء و بالجمله قلم و رقم از تحرير مقامات عاليه ي علميه و اخلاقيه و کمالات نفسانيه اش عاجز و کرامات باهره و مقامات عاليه علمي و عملي او مشهور و در کتب تراجم مذکور مي باشد .(2)
از اوصاف و ويژگي هايي که مدرس تبريزي براي کاشف الغطاء ذکر مي کند به سادگي مي توان به خصوصيات و درجه ي علمي ايشان پي برد .شيخ عباس قمي نيز در فوائد الرضوية ايشان را ازآيات عجيبه ي خداوندي دانسته که زبان در وصف وي عاجز و عقول از ادراک او قاصر است .او در عبادات و آداب و سنن و مناجات اوقات سحر و محاسبه ي نفس مواظبت بي نهايت داشته است .(3)
کاشف الغطاء شاگردان بسيار زيادي داشت که سرآمد آنان شيخ محمد حسن نجفي ،معروف به صاحب جواهراست .همچنين حجت الاسلام رشتي و شيخ محمد تقي صاحب هدايةالمسترشدين ،سيد صدر الدين موسوي آملي ،سيد جواد مفتاح الکرامة ،شيخ عبدالحسين اعسم ،حاجي کلباسي و نظاير ايشان از ديگر شاگردان وي بوده و از روايت نموده اند .(4)برخي از آثار او عبارتند از :
1.اثبات الفرقة الناجية بين الفرق الاسلاميه ،2.احکام الاموات ،3.بغية الطالب في معرفة المفروض و الواجب که رساله اي علميه و مطلب اول آن در اصول
عقايد و دوم آن هم دراحکام طهارت و صلاةاست .4.الحق المبين في تصويب المجتهدين و تخطئة الاخباريين و در آن ،حقيقت مذهب طرفين را نگاشته و گويد هر دو در اصول دين متحد و در فروع نيز مرجع هر دو ،روايات ائمه عليهم السلام است و در حقيقت ،مجتهد ،اخباري نيز مجتهد و فضلاي طرفين ناجي و طعن کنندگان در هلاکت هستند ،5.شرح قواعد علامه که بعضي از ابواب مکاسب آن را تا مبحث خيارات ،شرح کرده است ،6.العقائد الجعفريه ،7.کشف الغطاء عن مبهمات الشريعه الغراء .(5)
علاوه برکتاب هاي ياد شده از تک نگاري هاي کاشف الغطاء دو رساله در اخباريه است ،يکي به نام حق المبين و ديگري به نام کشف الغطاء عن معايب ميرزا محمد عدو علما که اين رساله را در طعن ميرزا محمد بن عبدالنبي نيشابوري ،معروف به اخباري نوشت و آن را براي فتحعلي شاه فرستاد و به همين سبب به کاشف الغطاء شهرت يافت و عنواني مشهور براي اولاد و خاندان وي شد .(6)
شيخ اکبرنزد سلاطين و ملاک و امرا و تمامي طبقات رعايا محترم و معظم مهابتي عظيم و مقبوليتي عام داشت و مقام و رياست علمي او بي نظير بود .با اين همه صولت و هيبت و وقار و قدرت ،بسيار حليم و متواضع بود و در اعانت فقرا و ضعفا و دستگيري مساکين و عجزه ،اهتمام داشته و مساعي جميله به کار مي برد .او در سال 1227يا 1228ق در نجف اشرف در گذشت و در محله ي عماره در مقبره ي مخصوص اين خانواده مدفون شد و قبر شريفش معروف و مزار مردم است .(7)

تأثيرعصرسياسي کاشف الغطاء در شکل گيري انديشه وي
 

کاشف الغطاء از لحاظ تاريخي ،معاصر فتحعلي شاه قاجار بود در دوره ي حکومت فتحعلي شده دربار و زندگي اداري گسترش يافته بود و بسياري از علما در امور مردم نقش داشتند .علماي مزبور يا از شاگردان بهبهاني بودند ،مانند ابوالقاسم قمي ،سيد مهدي بحرالعلوم و شيخ جعفر کاشف الغطاء يا شاگرد شاگردان او
بودند،مانند ملاعلي نوري و حاجي محمد کلباسي ،اين علما در بسياري از رويدادها نفوذ داشتند و علاقه شاه به جلب رضايت آنها ،قاطعيتشان را افزايش مي داد .(8)شاه براي نيرو بخشيدن به دولت نو بنياد خويش نياز به دوستي و همکاري داشت .دلبستگي فتحعلي شاه به امور و شعائر مذهبي و نياز وي به مشروعيت بخشيدن به حکومت دودمان قاجار ،خود به خود دوستي نزديک وي با علما و سرنهادن بر بسياري از خواسته هاي آنان را به همراه داشت .(9)
اقدامات فتحعلي شاه مانند روکش کردن گنبد و ايوان مرقد امام حسين عليه السلام با طلا و نصب پنجره هايي از نقره بر ضريح آن حضرت ،بناي گنبد و مرقد حضرت عباس ،پوشش طلا بر گنبد فاطمه دختر موسي بن جعفر (ع)در قم و بناي صحن وسيع آن ،بناي صحن امام رضا عليه السلام و اهداي قنديل هاي زرين براي صحن حرم مقدس او ، نصب ضريح نقره بر مرقد سيد عبدالعظيم ،نصب ضريح نقره بر مرقد سيد احمد عليه السلام در شيراز و بناي مساجد و مدارس و امثال آنها که نشان دهنده ي اهتمام حکومت آن زمان براي خدمت به اهل بيت عليهم السلام و دفاع از مذهب شيعه است .در دوره ي قاجار از مذهب شيعه ،ترويج و حمايت به عمل مي آمد و آنها براي تقويت پايه هاي حکومت خود به ياري علما بر مي خاستند و ايران به سبب کثرت علما درخشيد .(10)بنابراين مي توان نتيجه گرفت که در اين دوران ،شرايط براي رشد ديدگاه هاي فقهي و سياسي علما مهيا بوده .
شيخ جعفر کاشف الغطاء هم از اين اصل مستثنا نبود .بنا به گفته خورموجي ،نويسنده کتاب حقائق الأخبار ناصري ،شهرت و محبوبيت وي در اين دوره به حدي بود که به فتحعلي شاه اذن جنگ داد و او را نائب خود گذاشت .البته با اين شرط که در فوجي از لشکر ،مؤذني قرار دهد و در ميان لشکر ،امام جماعت داشته باشند و هر هفته يک روز وعظ کنند .خور موجي مطلب ديگري در اين زمينه آورده است که از نفوذ و قدرت شيخ در عراق و محبوبيت او در آن زمان
حکايت مي کند -حادثه مربوط به سال 1221ق است ؛زماني که حاکم بغداد به سمت ايران و به قصد تصرف کرمانشاهان حرکت کرده بود و شاهزاده محمد علي ميرزا به دفع او اقدام نموده و پس از شکست لشکريان علي پاشا و فرار آنها ،عثماني ها براي آتش و مسالمت دست توسل به سوي شيخ دراز کردند و شفاعت شيخ جعفرنجفي نزد شاهزاده کامکار به درجه ي قبول رسيد .(11)
پس از بيان جايگاه علماي شيعي در عصر فتحعلي شاه اکنون با توجه به مصاديقي از فعاليت هاي سياسي شيخ سعي مي کنيم تا حد امکان ،انديشه ي سياسي شيخ را تبيين و بررسي نماييم.

بررسي انديشه سياسي شيخ جعفر کاشف الغطاء نسبت به نقش علما در حکومت
 

برخي ازفقها و علماي شيعه با توجه به ضرورت استمرار زندگي عمومي شيعيان و برقراري نظم عمومي در دوره ي غيبت و با استناد به استدلالات و تأملات فلسفي ،کلامي و فقهي تلاش کرده اند تا حتي المقدور نظام سياسي مشروعي را بر اساس مبناي فقهي استخراج نموده و آن را جايگزين حکومت مشروع مسلمانان معرفي کنند .شيخ جعفر نجفي نيز از همين طيف علما مي باشد .البته با توجه به کمبود منابع راجع به اين موضوع براي بررسي ديدگاه هاي وي درباره حکومت ،ناگزيريم با استفاده از مصاديقي که در مورد فعاليت هاي وي موجود است ،درحد امکان و به طور مختصر ،انديشه ي سياسي وي را بررسي نماييم .
پيشه فرد در کتاب چالش هاي فکري ولايت فقيه در مورد نظرکاشف الغطاء مي گويد:
بر اساس مباني اعتقادي و توحيدي اسلام ،حقوق و تکاليف و تصميم گيري همه الهي است و هيچ کس حق حاکميت بر کسي را ندارد و اصل ،عدم ولايت است .(12)
هم چنين نويسنده کتاب «نظريه هاي دولت در فقه شيعي »چنين استنباط مي کند که شيخ به اصل عدم ولايت ،معتقد است .(13)
شيخ درکتاب کاشف الغطاء عن مبهمات الغراء در مورد اصل ولايت فقيه چنين مي نويسد :
اصل براين است که جز خداوند ،احدي بر ديگران سلطه نداشته باشد ،چرا که در بندگي و عبوديت ،همه برابرند و هيچ کس از بندگان نمي تواند برامثال خود تسلط داشته باشد ،بلکه مطلق غير مالک نمي تواند بدون اذن مالکش سلطه اي بر مملوک داشته باشد ،پس کسي مي تواند سلطنت را به عاريه داشته باشد که داراي حداقل يکي از شروط نبوت ،امامت و ارث باشد .(14)
وي در اصل 42همان کتاب مي نويسد :
اصل اين است که احدي بر مال يا منافع بدن کسي ولايت نداشته باشد ،چرا که حال همه در صفت بندي يکسان است و کسي بر کسي برتري ندارد و تسلط اولياء برمولي عليهم و نظيرآن ،خلاف قاعده است و کسي که ولايت بر او ثابت شده به ناگزير بايد در ولايت به مورد و شروط مقررو متقن از ولايت ائمه طاهرين و ....آنچه منوط به مصلحت است اکتفا و محدود شود .(15)
يکي ديگرازنويسندگان در خصوص تبيين انديشه سياسي کاشف الغطاء مي گويد :
او علم و دانش را به عنوان يکي از عوامل ايجاد کننده و آفريننده ي ولايت تلقي مي کند و آن را هم رديف ارث ،نبوت و امامت قرار مي دهد .و منظور شيخ از علم ،همان فقه است و ان از جمله استثنا کننده هايي است که به نظرشيخ المجتهدين دليل بر استثناي آن وجود دارد .با اين حال ،شيخ جعفر هرگز به اين دليل يا ادله صراحت ندارد و به لحاظ آنکه در مقام بيان است به اجمال رفته است .(16)
با اين حال ،ديدگاه کاشف الغطاء در اين باره ،مبناي مباحث مستقلي قرار گرفت که از جانب انديشمندان پس از او درباره ي ولايت فقيه ،بسط و توسعه يافت .
بنابراين با -توجه به آنچه گفته شده -اگر چه شيخ تسلط احدي جز خداوند
را برمردم نمي پذيرد و شروط مشخصي (ارث ،نبوت و امامت )را براي ولايت بر مردم مسلم مي داند ،اما با هم رديف دانستن فقه با اين شروط تا اندازه اي انديشه ي سياسي وي آشکار مي شود تا جايي که برخي اعتقاد وي را به اصل ولايت فقيه و حق دخالت او در امور سياسي و نظامي و ديگرشئون زندگي مردم مسلمان به عنوان نائب الامام ،پذيرفته و آن را يکي از آراي شيخ در فقه حکومتي بيان مي کنند .(17)
از ديگر آراي برجسته ي شيخ در زمينه ي حکومت ،اعتقاد و تصريح به اين مسئله است که پادشاه ،امير و حاکمي که منصوب فقها و مأذون از جانب آنان نباشد ،حکومتش مشروعيت ندارد .(18)همچنين کاشف الغطاء تأسيس حکومت را توسط فقيه در صورت فراهم بودن شرايط ،لازم مي داند .در اين جا برخي از اقوال او را که نشان دهنده ديدگاه هاي فوق است ،بيان مي کنيم :
1.حدود و تعزيرات کلاً بر عهده ي امام معصوم عليه السلام و يا نائب خاص او و يانائب عام او ،يعني فقيه و مجتهد است .بنابراين براي مجتهد جايز است که در زمان غيبت امام عليه السلام آن را اقامه کند و برهمه ي مکلفان نيز واجب است تا او را در تحقق اين مقصود ،ياري کنند و قدرتمندان و زورگويان را از او دفع کنند .در صورت امکان نيز واجب است که مجتهد در صورت داشتن تأمين ،فتوا بدهد و اين امرجايز نيست جز مراجعه به مجتهد زنده .
2.جايزنيست دعوا و مراجعه جز نزد مجتهد ،هرکس در اين امور به غير مجتهد مراجعه کند ،از راه حق خارج شده است .اگر غيرمجتهد رئيس مسلمانان شده باشد برحکومت جايز نيست که قاضي نصب کند يا شيخ الاسلام نصب کند مگر به اذن مجتهد .(19)
شيخ جعفر کاشف الغطاء ،ظالم را عصيان گر مي دانست و معتقد بود هرظالمي ،ياغي است و برهرمکلفي واجب است متجاوز را در دفع ظلم از خود ياري دهد
و هرکس برامام يا نائب عام او خروج کند و در مقابل اوامر يا نواهي او عصيان نمايد و هرکس برخلاف امر و نهي وي درباره ي بازداشتن زکات يا خمس و يا درانجام وظايف خود عمل نمايد ،بايد با او مبارزه کرد .(20)
با توجه به مطالب ياد شده ،اعتقاد شيخ به ولايت فقيه و غيرمشروع دانستن سلطنت بدون اذن مجتهد آشکار مي شود .علاوه بر اين ،شيخ تعصب مذهبي نيز داشت ،به گونه اي که در برابر دشمنان حق ،بي پروا استقامت مي کرد و هنگامي که وهابي ها به نجف يورش بردند و به غارت گري و جنايت پرداختند ،شيخ با دست و زبان با آنها به جهاد برخاست تا آنجا که در مقابل آنها جبهه اي گشود و رزمندگاني آماده ساخت و خود همراه بزرگان و علما با آنها جنگيد و پس از نبردي سهمگين آنها را متواري ساخت .(21)
بنابراين با توجه به تعصب وي در مذهب ،علت همکاري او با نظام سلطنتي قاجار در عصر فتحعلي شاه کاملاً عيان مي شود .او به همکاري مصلحت انديشانه با سلطنت به منظور حفظ اسلام و سرزمين اسلامي از خطر اجانب و کفار خارجي ،اعتقاد داشته و اطاعت ازسلطان مأذون به اذن مجتهد را به منظورحفظ بيضه اسلام جايز شمرده است .(22)
از جمله مصاديقي که مي توان با اشاره به انها به علت همکاري وي با نظام سلطنت پي برد ،خطري بود که از جانب اخباريان ،اسلام را تهديد مي کرد .در حالي که فتحعلي شاه در خصومت با صوفيه ، آشکارا با علما همداستان بود اما نقش او در مناظره ميان اخباريان و اصوليان تا حدي دو پهلو بود ،لذا علماي اصولي به او بد گمان بوده و معتقد بودند که او خود را در اختيار اخباريان گذاشته است و اگر بدگماني آنان به حق بود ،مي بايست موقعيت مطلوب علما به سرعت به خطر افتد .يک طرف اصلي اين مشاجره ،شيخ جعفر نجفي و طرف ديگر ميرزا محمد اخباري بود و پاي شاه نيز به ميان کشيده شد .شيخ جعفر ،ميرزا
محمد اخباري را متهم کرد که در حواشي کتابي که براي شاه نوشته با امضاي مستعار،تفسيري به کار برده است تا از حرمت علما نزد شاه بکاهد .
شدت هتاکي ميرزا محمد ضمن مناظره ها ،علماي عتبات را عليه او بر انگيخت و همين امر اين امکان را به شيخ داد وتا او را مشرک قلمداد کند .در اين خصوص ،شيخ رساله اي شيوا به نام کاشف الغطاءعن معايب ميرزا محمد اخباري را نگاشت و در آن کارهاي ناپسند نامبرده را مدلل ساخته و براعتقادات کفرآميز وي خرده گرفت .(23)
مصداق ديگر اين امر را مي توان در جريان جنگ هاي ايران و روس مشاهده کرد .قتل عام مسلمانان گنجه موجب شد تا دولت که از کمک هاي فرانسه و انگليس نااميد شده بود ،دست به دامان علما شود .ميرزا بزرگ فراهاني ،حاج ملا باقرسلماسي و صدر الدين تبريزي را به عتبات فرستاد تا موضوع حملات روس به گرجستان و داغستان را به اطلاع شيخ جعفر نجفي و سيد محمد اصفهاني برساند .وقتي روحانيون عتبات ازمراتب مطلع شدند ،فرستادگاني به قم ،گلستان ،يزد ،اصفهان ،شيراز و شهرهاي ديگر فرستادند و حکم جهاد دادند .(24)
به اين ترتيب مي بينمي زماني که کيان اسلام و جان مسلمانان در خطر افتاده بود ،علما ناچار ،از نظام سلطنت وقت حمايت مي کردند .شيخ جعفر کاشف الغطاء نيز از اين امر مستثنا نبود تا جايي که به فتحعلي شاه قاجاراذن داد که فرماندهي نيروها رابه عهده گرفته و مخارج جنگ را نيز هر مقدار که لازم باشد از اموال شخصي مردم اخذ و تهيه کند .(25)
به منظور روشن شدن اين موضوع ،خلاصه ترجمه آن را از کتاب کاشف الغطاء مي آوريم :
در صورتي که امام معصوم غايب باشد و يا حتي اگر ظاهر باشد اما دسترس به او و گرفتن اذن جهاد ،امکان پذير نباشد ، بر مجتهدان واجب است که به جهاد دفاعي
قيام کنند و مجتهد افضل بر ديگران مقدم است که بايد يا خودش يا شخصي به اذن او فرماندهي و رهبري جنگ را به عهده بگيرد .اکنون نيزکه روس هاي پست و غيرآنان به خاک مسلمين تجاوز کرده اند بر همه اشخاص اهل تدبير و سياست و ...واجب است که بجنگند و چون اذن گرفتن از مجتهد براي اهل تدبير و سياست نيز موافق احتياط است وبه رضايت خدا نزديک تر ،لهذا من چون مجتهد هستم و قابليت و نيابت از سادات زمان (ائمه معصومين عليهم السلام )را دارم به سلطان بن سلطان ،خاقان ،فتحعلي شاه اذن دادم که آنچه براي هزينه جنگ لازم است از همه وجوه شرعيه و خراج و درآمد ،تهيه کند .(26)

نتيجه
 

تداوم سنت تفکر سياسي شيعه در غاصب انگاشتن و عدم مشروعيت ذاتي حکومت ها در زمان غيبت امام معصوم عليه السلام ،و اصل همکاري مصلحت انديشانه با سلطنت به منظور حفظ اسلام و سرزمين اسلامي از خطر اجانب و کفار خارجي را مي توان در افکار سياسي شيخ جعفر کاشف الغطاء يافت .وي در رساله کاشف الغطاء عن خفيات مبهمات شريعة الغراء در حالي که بر عدم مشروعيت ذاتي سلطنت و لزوم اطاعت مردم از مجتهدان در زمان غيبت تأکيد کرده است .از سوي ديگر در همان رساله ،مشروعيت عرضي سلطنت و وجوب اطاعت از سلطان مأذون به اذن مجتهد را نيز به رسميت مي شناسد .
شيخ جعفرکاشف الغطاء هيچ گاه حکومت فتحعلي شاه را حکومت اصيل اسلامي نمي دانسته و اجازه نمي داد شاه بدون هيچ گونه تأييد و اجازه علما خود را مشروع بخواند .وي وجوب پيروي از پادشاهي را که از حقوق مسلمانان و اسلام دفاع مي کند ،از وظايف عرضي مي داند تا خواسته هاي ويژه از آن حاصل شود .بنابراين کاملاً اشکار است که به رغم اعتقادش به ولايت فقيه و دخالت فقها درامورسياسي ،نظامي و امور ديگري که به مسلمانان مربوط مي شود ،براي حفظ بيضه اسلام ،برخلاف عقيده اش عمل مي کند و نهايت تلاش و سعي خود را در جهت حفظ سرزمين اسلامي و جان مسلمانان به کار مي گيرد .

پي نوشتها
 

1.ميرزا محمدعلي حبيب آبادي ،مکارم آلاثار دراحوال رجال دو قرن 14و13،ج3،ص854.
2.علامه محمد علي مدرس تبريزي ،ريحانة الأدب ،مجلد 5و6،ص24.
3.همان ،ص24،شيخ عباس قمي ،فوائد الرضويه (زندگاني علماي شيعه )،ج1،ص71-75.
4-علامه محمد علي مدرس تبريزي ،ريحانة الأدب ،مجلد 5و6،ص24.
5.همان ،ص24.
6-محسن بهشتي سرشت ،نقش علما در سياست ،تهران ،پژوهشکده انقلاب اسلامي ،ص56.
7-علامه محمد علي مدرس تبريزي ،ريحانة الأدب ،ج 5و6،ص25.
8.حامد الگار ،دين و دولت در ايران ،ترجمه ي ابوالقاسم سري ،ص87.
9.عبدالهادي حائري ،نخستين رويارويي هاي انديشه گران ايران با دو رويه تمدن بورژوازي غرب ،ص356.
10.محمد حسين مظفر ،تاريخ شيعه ،ترجمه ي محمد باقرحجتي ،ص310-312.
11.محمد جعفر خورموجي ،حقايق الاخبار ناصري ،به کوشش سيد حسين جم ،ص13-14/ محسن بهشتي سرشت ،نقش علما در سياست ،ص56-57.
12.مصطفي جعفر پيشه فرد ،چالش هاي فکري نظريه ولايت فقيه ،ص57.
13.محسن کديور ،نظريه هاي دولت در فقه شيعه ،ص17.
14-شيخ جعفر کاشف الغطاءعن مبهمات الشريعه الغراء ،طبع حجري ،ص37.
15.همان ،39.
16.داوود فيرحي ،قدرت ،دانش و مشروعيت دراسلام ،ص313.
17.حسينعلي منتظري ،مباني فقهي حکومت اسلامي ،ترجمه ي محمود صلواتي ،ص47.
18.همان.
19.همان .
20.آن لمبتون ،دولت و حکومت در اسلام ،ترجمه ي سيد عباس صالحي و محمد مهدي فقيهي ،ص446.
21.حسين آباديان ،مباني نظري حکومت مشروطه و مشروعه ،ص136.
22.لطف الله آجداني ،علما و انقلاب مشروطيت ،ص25.
23.حامد الگار ،دين و دولت در ايران ،ترجمه ابوالقاسم سري ،ص115-116/ مير سيد محمد خوانساري ،روضات الجنات في احوال العلما وسادات ،ج2،ترجمه شيخ محمد باقر ساعدي خراساني ،ص468.
24.حسين آباديان ،روايت ايراني جنگ هاي ايران و روس ،ص97-98.
25.روح الله حسينيان ،چهارده قرن تلاش شيعه براي ماندن و توسعه ،ص208-211.
26.حسينعلي منتظري ،مباني فقهي حکومت اسلامي ،ترجمه ي محمود صلواتي ص،48.
منابع
-آباديان حسين ،روايت ايراني جنگ هاي ايران و روس ،تهران ،مرکز اسناد و تاريخ ديپلماسي ،1380.
-آباديان حسين ،مباني نظري حکومت مشروطه و مشروعه ،تهران ،ني ،1374.
-آجداني ،لطف الله ،علما و انقلاب مشروطيت ،تهران ،نشراختران ،1383.
-الگار،حامد ،دين و دولت در ايران ،ترجمه ابوالقاسم سري ،تهران ،توس ،1369.
-بهشتي سرشت ،محسن ،نقش علما در سياست ،تهران ،پژوهشکده انقلاب اسلامي ،1380.
-پيشه فرد ،مصطفي جعفر ،چالش هاي فکري نظريه ولايت فقيه ،قم ،بوستان ،1381.
-حائري ،عبدالهادي ،نخستين رويارويي هاي انديشه گران ايران با دو رويه تمدن بورژوازي غرب ،تهران ،امير کبير،1367.
-حبيب آبادي ،ميرزا محمد علي ،مکارم آلاثار در احوال رجال دو قرن 14و13،اصفهان ،انجمن کتابخانه هاي اصفهان ،1351.
-حسينيان ،روح الله ،چهارده قرن تلاش شيعه براي ماندن و توسعه ،تهران ،مرکز اسناد انقلاب اسلامي ،1382.
-خوانساري ،مير سيد محمد ،روضات الجنات في احوال العلما و سادات ،ترجمه شيخ محمد باقر ساعدي خراساني ،تهران ،کتاب فروشي اسلاميه ،1397ق.
-خورموجي ،محمد جعفر ،حقايق الاخبار ناصري ،به کوشش سيد حسين جم ،تهران ،ني ،1363.
-عميد زنجاني ،عباسعلي ،مباني انديشه سياسي اسلام ،تهران ،مؤسسه فرهنگي انديشه ،بي تا .
-فيرحي ،داوود ،قدرت ،دانش و مشروعيت در اسلام ،تهران ،ني 1381.
-قمي ،حاج شيخ عباس ،فوائد الرضويه (زندگاني علماي شيعه )تهران ،مرکزي ، بي تا .
-کديور ،محسن ،نظريه هاي دولت در فقه شيعه ،تهران ،ني 1367.
-کاشف الغطاء ،شيخ جعفر ،کشف الغطاء عن مبهمات الشريعه الغراء ،اصفهان ،طبع حجري ، بي تا .
-لمبتون ،آن ،دولت و حکومت در اسلام ،ترجمه ي سيد عباس صالحي و محمد مهدي فقيهي ،تهران ،عروج 1380.
-مدرس تبريزي ،علامه محمد علي ،ريحانة الادب ،تهران ،کتابفروشي خيام ،1369.
-مظفر ،محمد حسين ،تاريخ شيعه ،ترجمه ي محمد باقرحجتي ،تهران ،دفتر نشر فرهنگ اسلامي ،1368.
-منتظري ،حسينعلي ،مباني فقهي حکومت اسلامي ،ترجمه ي محمود صلواتي ،تهران ،کيهان ،1376.
منبع:نشريه تاريخ در آينه پژوهش ،ش23